نوشتن با چشم های بسته

ساخت وبلاگ


یه وقتا بیرون از خودت دنبال یه چیزی می‌گردی. اما نمی‌دونی چی. یه اتفاق، یا یه نفر، یا یه چیز؛ یه چیز که باید، که قراره حالتو خوب کنه. یه حس انتظار عجیب داری تو هر لحظه. اصلا شایدم ندونی با اون اتفاقه قراره حالت خوب شه یا نه، اما میدونی که منتظر یه چیزی هستی.
و بعد تمام میشه این انتظار .... 
 

نوشتن با چشم های بسته...
ما را در سایت نوشتن با چشم های بسته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sinaa بازدید : 85 تاريخ : سه شنبه 28 بهمن 1399 ساعت: 16:51

ارزش بعضی چیزا
با به زبون آوردنش از بین می ره...  
این آخرِ بدبخت بودنه که به کسی بگی، گاهی حالم رو بپرس...
همیشه دیدن یه پیام ناگهانی،
شنیدن یه سلام بی هوا
از آدمی که انتظارش رو می کشی
می تونه حال و روزت رو عوض کنه...
گاهی آدم،خودش رو گم و گور می کنه، فقط به این امید که یه نفرِ بخصوص سراغش رو بگیره...
بر خلاف تصور،خوشحال کردن آدمِ تنها، خیلی سخت نیست... 
فقط کافیه وانمود کنی به یادش هستی...
 

نوشتن با چشم های بسته...
ما را در سایت نوشتن با چشم های بسته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sinaa بازدید : 89 تاريخ : سه شنبه 28 بهمن 1399 ساعت: 16:51

مبهوت کنار میکشم. اکنون یادم می آید بعضی ها همیشه محکوم اند. حال چه فرقی میکند مقصر باشی یا مُبرّا؟! دلداده باشی یا دلدار؟! چون تقدیرت این است فراموش شوی. گناهکار که باشی محکومت میکنند به تیرگی! و بی نوشتن با چشم های بسته...
ما را در سایت نوشتن با چشم های بسته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sinaa بازدید : 79 تاريخ : سه شنبه 28 بهمن 1399 ساعت: 16:51

ترک کردن را خوب یاد گرفته ام...از زمانی که یادم هست مشغول ترک‌کردن بوده اماز اسباب بازی هایم گرفته تا کتانی که دیگر به پایم نمی‌ رفت... سن و‌سالم که بیشتر شد، دنیا را که کامل تر دیدم فهمیدم فقط من نیس نوشتن با چشم های بسته...
ما را در سایت نوشتن با چشم های بسته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sinaa بازدید : 89 تاريخ : سه شنبه 28 بهمن 1399 ساعت: 16:51